استاد علی اصغر بهاری
در آستانه نوروز سال 1375 خورشيدي، زنده ياد ناصر فرهنگ فر، غزلي را سرود که مطلع آن بيانگر احساس تالم شديد و آينه تمام نماي غبن و حسرت موجود در خانواده موسيقي بود و در عين حال ميزان اعتبار و محبوبيت زنده ياد استاد علي اصغر بهاري را در بين هنرمندان موجه و ارجمند موسيقي اصيل، نشان مي داد؛ «آمد بهار و سبزه و من بي بهاري ام.»«... براي اولين بار مونس صداي گوش و دلنواز کمانچه پدر بزرگم ( ميرزا علي خان بهاري) شدم، نه فقط او، که صداي ساز دايي بزرگم رضا خان که ماهرانه کمانچه مي نواخت و نيز... دايي ديگرم اکبر خان، مرا با اين ساز رابطه و عشقي جانانه بخشيد. پدربزرگم دو سال با حوصله و صبر تمام زير و بم هاي ساز کمانچه را به من آموخت تا آنکه سرانجام ادامه تعليم مرا به دايي ها سپرد...» (اصغر بهاري)
در سال 1332اين ساز به دليل سيطره و گسترش و همچنين مقبوليت ساز ويولن، مي رفت تا اندک اندک در بوته فراموشي و محاق بي اعتنايي از صحنه و عرصه موسيقي ايران حذف و محو شود. اما مهم ترين تاثير استاد را مي توان همانا احياي مجدد اين ساز صد درصد ايراني و شرقي و به قول خودش «ساز غريب و تنها» دانست. (سلطه و سيطره ويولن به حدي بود که حتي حسين خان اسماعيل زاده و نيز حسين خان ياحقي هم کمانچه را به کناري نهاده و ويولن برگرفته بودند.)
در سنين کمتر از 20 سالگي با گروه موسيقي ابراهيم خان منصوري و اکبر محسني همکاري را آغاز کرد و در سال 1332 با راديو شروع به کار کرد. استاد علي اصغر بهاري جزء اولين مدرسان مرکز حفظ و اشاعه محسوب مي شود (در اواخر دهه 40) و با
http://www.iusce.com/showthread.php?t=81